در گذرگاه زمان...
در گذرگاه زمان...
خبر آمدنت، میرود باغ به باغ، میرود شهر به شهر، مردمان یمن و مصر وتونس، مردمان لیبی، مردمان بحرین،سوریه، همه عالم به تمنای تو بر خاسته اند، لحظه ی آمدنت نزدیک است. شور و حالی بر پاست

این جور شعرا و جمله ها خیلی به دلم میشینه.

مثلا این که میگن وقتی تو سیاهترین لحظه های زندگیت بودی لبخند بزن . چون زیباترین عکس ها تو تاریک ترین تاریکخونه ها ظاهر میشن. شاید اون لحظه خدا داره ازت یه عکس خوشگل میندازه پس لبخندُ فراموش نکن.

 

وقتی تو تاریک ترین نقطه ی زندگی بود نا امید نشو و به یاد داشته باش که تاریک ترین نقطه ی شب ؛ نزدیکترین لحظه به طلوع خورشیده.

تو پست بعد یه مطلب در همین رابطه میذارم حتما بخونید...

 

وقتی هر لحظه یاد خدا تو دلها باشه ، امید جای خودشو تو وجود آدم پیدا میکنه.

راستی هفته ی دیگه شروع مراسم اعتکافه. هرکی رفت دوستای وبلاگی رو فراموش نکنه.

 

آرزومند آرزوهای شما.


نظرات شما عزیزان:

باران
ساعت11:15---18 خرداد 1390
گرچه هیچ نشانه نیست اندر وادی
بسیار امیدهاست در نومیدی

ای دل مبر امید که در روضه ی جان
خرما دهی ، ار نیز درخت بیدی


طیبه. شروعی دوباره
ساعت1:20---18 خرداد 1390
جالب بود.

از گابريل گارسيا ماركز مي پرسند اگه بخواي يه كتاب صد صفحه اي در مورد اميد بنويسي، چي مي نويسي؟ مي گه 99 صفحه رو خالي مي ذارم. صفحه ي آخر سطر آخر مي نويسم اميد آخرين چيزي است كه مي ميرد .
پاسخ: با نظر گابريل گارسيا موافقم. امید همیشه دروازه ی موفقیته، یه جورایی زندگیه دوباره می بخشه به آدم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:خدا, دل نوشته, متن های کوتا, امید, امیدواری, توسط آوای خسته ( هانیه )