در گذرگاه زمان...
خبر آمدنت، میرود باغ به باغ، میرود شهر به شهر، مردمان یمن و مصر وتونس، مردمان لیبی، مردمان بحرین،سوریه، همه عالم به تمنای تو بر خاسته اند، لحظه ی آمدنت نزدیک است. شور و حالی بر پاست

 

تو شاهکار خالقی....

تحقیر را باور نکن....

بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش.......

زیبا و زشتش پای توست......

تقدیر را باور نکن.....

تصویر اگر زیبا نبود.......

نقاش خوبی نیستی . . . .

از نو دوباره رسم کن.......

تصویر را باور نکن....

خالق تو را شاد آفرید.....

آزاد آزاد آفرید......

پرواز کن تا آرزو........

زنجیر را باور نکن........

ارسال در تاريخ پنج شنبه 22 ارديبهشت 1390برچسب:خدا, شعر زیبا,شعر کوتاه, ژرواز,آفرینش, زنجیر,تقدیر,نقاش, توسط آوای خسته ( هانیه )

 

 

خدا گوید :


                تو ای زیباتر از خورشید زیبایم ..

                                        تو ای والاترین مهمان دنیایم ..
 

بدان آغوش من باز است ..
                            

                           شروع کن یک قدم با تو ..

                                        

                                  تمام گامهای مانده اش با من ...

 
ارسال در تاريخ چهار شنبه 21 ارديبهشت 1390برچسب:خدا, جملات قصار, زیبایی, دردودل با خدا, آغوش, عشق, محبت,مهمان, والا, توسط آوای خسته ( هانیه )

 

از پاسخ من معلمان آشفتند

از حنجره شان هر چه درآمد گفتند

اما هنوز معتقدم از جاذبه تو سیب ها می افتند . . .

 

ارسال در تاريخ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:خدا,معلم,جاذبه,سیب,نیوتون, توسط آوای خسته ( هانیه )

 

الو. سلام...
 
 منزل خداست؟
 
 اين منم مزاحمي که آشناست

 


هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است
 
ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست

شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است

به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟
 
الو

دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد

خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟

چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر

صداي من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟

اگر اجازه مي دهي برايت درد دل کنم

شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست

دل مرا بخوان به سوي خود تا که سبک شوم

پناهگاه اين دل شکسته خانه ي شماست

الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم

دوباره زنگ مي زنم ، دوباره ، تا خدا خداست

دوباره ...

 تا خدا خداست...

 *******

 با همه ی این حرفا میدونم که مشکل از دل منه و از ایمان و اراده ی ضعیفم که صداتو نمیشنوم خدا ی خوبم...

 
ارسال در تاريخ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:خدا, صحبت با خدا,مناجات, توسط آوای خسته ( هانیه )

 

 

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

 

 

 



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:خدا,روز معلم,کتاب های دبستان, تصمیم کبری,مدرسه,روباه,کلاغ,دهقان فداکار, توسط آوای خسته ( هانیه )

 

زندگی، ارزش آنرا دارد که به آن فکـر کنی.

زندگی، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چون گل، که بنوشی اش چون شهد.

زندگی، بغض فـروخورده نیست.

زندگی، داغ جگــــر گـــوشه نیست.

زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است.

زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است.

زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ.

زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است.

زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست.

زندگی، شـــوق وصال یار است.

زندگی، لحظه دیدار به هنگامــــــه یاس.

زندگی، تکیه زدن بر یــار است.

زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است.

زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است.

زندگی، قطعه سرودی زیباست که چکاوک خواند که به وجدت آرد به سرشاخه امید و رجا.

زندگی، راز فـروزندگی خورشید است.

زندگی، اوج درخشندگــــــی مهتــاب است.

زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است.

زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است.

زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است.

زندگی، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است. به، كه چقدر شیـــرین است.

زندگی،خاطره یک شب خوش،زیر نورمهتاب،روی یک نیمکت چوبی سبز،ثبت درسینه است.

زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه.

زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است.

زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق.

زندگی، گاه شده است که برد بیراهم.

زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد.

 

ارسال در تاريخ شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:خدا,زندگی, زیبایی, طبیعت,آرامش, عشق,باغ,طراوت, توسط آوای خسته ( هانیه )

 

تقدیم به عشق قشنگم...

تمنا

مست از باده ی چشمان توام ای یار،نگاهی

بر منِ افتاده ز پا کن به مروت، گاهی

شده ام آواره و سر به کوهساران داده ام

عاشق روی توام و جز کوی توام نیست پناهی

عمر من ، هر چه داشتم در طلبِ عشقِ تو دادم

دل و دین بردی به یغما، تو دگر زمن چه خواهی

از غمِ غربتِ دستای تو با قلبِ شکسته

ناله ها گلایه ها ، دارم به درگاهِ الهی

دلِ من غرقِ تمنای وصال است ای جان!

تو به خون می کشی دریای دلم از چه گناهی!

غربت و غصه و غم بس، تو بیا خاطرِ هانی

توی کوچه های بی چراغ شب بزن یه راهی

 

 

آوای خسته (هانیه)

 

ارسال در تاريخ یک شنبه 21 فروردين 1390برچسب:خدا,تمنا,وصال , عشق,دین,یغما,مست,چشمان,یار, توسط آوای خسته ( هانیه )

 

در گذر گاه زمان

            خیمه شب بازی دهر

                            با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد

عشق ها می میرند

               رنگ ها رنگ دگر می گیرند

                                             و فقط خاطره هاست

                                                              که چه شیرین و چه تلخ

                             

                        دست نا خورده به جا می ماند

 

 

ارسال در تاريخ پنج شنبه 5 اسفند 1398برچسب:زمان,گذرگاه,خیمه شب بازی,خاطره,, توسط آوای خسته ( هانیه )

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد